صفحه شخصی زینب باران   
 
نام و نام خانوادگی: زینب باران
استان: زنجان - شهرستان: زنجان
رشته: کارشناسی عمران
تاریخ عضویت:  1391/04/23
 روزنوشت ها    
 

 حکمت خداوند بخش عمومی

6

حکمت خداوند

روزی گنجشکی روی شاخه درختی نشست و به خدا گفت:لانه کوچکی داشتم،آرامگاه خستگی هایم و سرپناه بی کسی ام بود.تو همان را هم از من گرفتی؟این طوفان بیموقع چه بود؟از لانه محقرم چه میخواستی؟کجای دنیای تو را گرفته بود؟
خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود ،خواب بودی.
باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند انگاه تو از کمین مار پرگشودی.
خدا گفت:وچه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخواستی.
***
هیچ گاه به خاطر هیچکس از ارزش هایت دست نکش !
چون اگر روزی آن فرد از تو دست بکشد ،
تو می مانی و یک ” من ” بی ارزش !

یکشنبه 5 مرداد 1393 ساعت 14:27  
 نظرات    
 
بهنام مکسایی 23:08 یکشنبه 5 مرداد 1393
1
 بهنام مکسایی
ممنون خیلی آموزنده بود.

پیشا پیش عیدتون مبارک
زینب باران 10:56 دوشنبه 6 مرداد 1393
0
 زینب باران
سپاس. عید فطر پر برکت و شادی را برای جنابعالی و تمامی دوستان ارجمندم آرزومندم @};-
نیما محسون 20:11 سه شنبه 7 مرداد 1393
1
 نیما محسون
ممنون، عید فطر بر شما و سایر دوستان مبارک باد.