صفحه شخصی زینب باران   
 
نام و نام خانوادگی: زینب باران
استان: زنجان - شهرستان: زنجان
رشته: کارشناسی عمران
تاریخ عضویت:  1391/04/23
 روزنوشت ها    
 

 راز خشنودی و رضایت درون بخش عمومی

7

چند نفری که در جستجوی آرامش و خرسندی درون بودند، نزد یک استاد بودایی رفتند و از او پرسیدند: استاد شما همیشه یک لبخند روی لبت است و به نظر ما خیلی ارام و خوشنود به نظر میرسی، لطفا به ما بگو که راز خوشنودی شما چیست؟

استاد گفت: بسیار ساده است من

زمانی که دراز میکشم ، دراز میکشم.
زمانی که راه میروم راه میروم.
زمانی که غذا میخورم, غذا میخورم…
این چند نفر عصبانی شدند و فکر کردند که استاد آنها را جدی نگرفته است. به او گفتند که تمام این کارها را ما هم انجام میدهیم پس چرا خوشنود نیستیم و آرامش نداریم؟

استاد به آنها گفت: زیرا

زمانی که شما دراز میکشید به این فکر میکنید که باید بلند شوید

زمانی که بلند شدید به این فکر میکنید که باید کجا بروید

زمانی که دارید میروید به این فکر میکنید که چه غذایی بخورید…


فکر شما همیشه در جای دیگر است و نه در آنجایی که شما هستید.
“زمان حال “تقاطع گذشته و آینده است و شما در این تقاطع نیستید!!! بلکه در گذشته و یا آینده هستید و به این علت است که از این لحظه ها لذت واقعی نمیبرید شما همیشه در جای دیگر سیر میکنید.

یکشنبه 23 فروردین 1394 ساعت 11:03  
 نظرات    
 
نرگس حسینی اصلی 21:29 یکشنبه 23 فروردین 1394
2
 نرگس حسینی اصلی
جالب بود دوست من
ممنون
سن سی خلیلی فرد 00:05 دوشنبه 24 فروردین 1394
1
 سن سی خلیلی فرد
سپاس گذارم مفید واقع شد
مهدی تارک 08:15 دوشنبه 24 فروردین 1394
1
 مهدی تارک
ممنون  خیلی جالب بود.
زینب باران 11:42 دوشنبه 24 فروردین 1394
0
 زینب باران
سپاس از توجه دوستان ارزشمندم @};-
زینب باران 11:43 دوشنبه 24 فروردین 1394
1
 زینب باران
http://hemmaty.com/%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86راز موفقیت از زبان سقراط می‌گویند که جوانی کم
شوروشوق نزد سقراط رفت و گفت: «ای سقراط بزرگ، آمده‌ام که از خرمن دانش تو خوشه‌ای
برگیرم.»فیلسوف یونانی جوان را
به دریا برد، او را به درون آب کشانید و سرش را ۳۰ ثانیه زیر آب کرد.
وقتی که دست خود را برداشت تا جوان سر از آب برآورد و نفس بکشد، سقراط از او خواست
که آنچه را خواسته بود، تکرار کند.جوان نفس‌زنان گفت:
«دانش، ای مرد بزرگ.» سقراط دوباره سرش را زیر آب کرد و این بار چند ثانیه بیشتر.
بعد از چند بار تکرار این عمل، سقراط پرسید: «چه می‌خواهی؟» جوان که از نفس افتاده
بود به زحمت گفت: «هوا. هوا می‌خواهم.»سقراط گفت: «بسیار خوب.
هر وقت که نیاز به دانش را به اندازه‌ی نیاز به هوا احساس کردی، آن‌را به دست
خواهی آورد.»هیچ چیز جای عشق و
علاقه را نمی‌گیرد. شوروشوق یا عشق و علاقه، نیروی اراده را برمی‌انگیزد. اگر چیزی
را از ته دل بخواهید، نیروی اراده‌ دستیابی به آن‌را پیدا خواهد کرد. تنها راه
ایجاد چنین خواست‌هایی، تقویت عشق و علاقه است.برگرفته از کتاب:
ماکسول، جان؛ صفت های بایسته یک رهبر؛ برگردان عزیز کیاوند؛
چاپ پنجم؛ تهران: فرا، 1384. 

















http://hemmaty.com/%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82%D9%8A%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B7