www.iiiWe.com » من هم مثل شن ها شده ام، همه چیز در من محو شده است

 صفحه شخصی زینب باران   
 
نام و نام خانوادگی: زینب باران
استان: زنجان - شهرستان: زنجان
رشته: کارشناسی عمران
تاریخ عضویت:  1391/04/23
 روزنوشت ها    
 

 من هم مثل شن ها شده ام، همه چیز در من محو شده است بخش عمومی

4

برگرفته از کتاب سرزمین آدمیان (باد، شن و ستاره ها) آنتوان دو سنت اگزوپری.


من هم مثل شن ها شده ام، همه چیز در من محو شده است..


برای شناخت انسان و نیازهایش، برای شناخت آنچه از ضروریات اوست...
آری حق با شماست. همه شما حق دارید. منطق همه چیز را به اثبات می رساند. آن کسی هم که قوزی ها را دلیل تمام بدبختی ها و رنج های دنیا می داند، حق دارد: اگر به قوزی ها هم اعلان جنگ بدهیم، بزودی درخواهیم یافت که به هیجان می آییم و انتقام جنایات قوزی ها را خواهیم گرفت و مسلم است که باز هم قوزی ها دست به جنایات تازه ای خواهند زد.

برای آنکه از قید این ضروریات آزاد شویم، یک لحظه هم که شده بایستی تقسیماتی را که پذیرفته ایم و یک رشته حقایق غیرقابل تزلزل را که مطرح شده اند و تعصب و جهالتی را که از آن ناشی می شود، فراموش کنیم. می توان انسان ها را به راست و چپ، ... تقسیم کرد که این درجه بندی ها غیرقابل انتقاد به نظر می رسند. ولی می دانید که حقیقت همان چیزی است که کار دنیا را سهل نماید، نه آنکه براغتشاش و آشفتگی آن بیفزاید. حقیقت زبانی است که همگان را آزادگی می بخشد. نیوتن با قانون خود اصلی را که مدت ها از نظر پنهان بود کشف نکرده بود. او کاری خلاقانه صورت داده بود. در واقع او یک زبان انسانی ابداع کرده بود که هم بتواند افتادن سیب را در علف ها بیان کند و هم بالا رفتن خورشید را. حقیقت ابداً آن چیزی نیست که خود را توجیه می کند، بلکه آن چیزی است که سهولت می بخشد.
بحث درباره ایدئولوژی ها چه فایده ای دارد؟ اگر همه آنها محلی برای اثبات پیدا کنند، باز هم مخالفانی پیدا می شود و از چنین مباحثات است که رستگاری بشر در محل ناامیدی قرار می گیرد. حال آنکه انسان در همه جا و در محیط اطراف ما همان نیازها را دارد.

ما می خواهیم آزاده باشیم. کسی که کلنگی بر خاک می زند، می خواهد مفهومی به ضربه خود ببخشد: کلنگی که محکوم به اعمال شاقه بر زمین فرود می آورد و با آن خود را تحقیر می کند با معدن شناسی که این کار را به قصد ارزشیابی انجام می دهد و با آن به خویش عظمت می بخشد تفاوت بسیار دارد. مقصود وحشت مادی نیست بلکه زندان با اعمال شاقه مکانی است که در آنجا ضربه های کلنگ بی هیچ هدفی فرود می آیند و کسی که آنها را وارد می آورد نتواند هیچ ارتباطی با جامعه بشری برقرار سازد. ...

چرا کینه در دل داشته باشیم؟ ما غمخوار و مددکار هم و ساکن یک سیاره و سرنشینان یک سفینه هستیم. اگر قرار است تمدن ها برای یافتن سنتزهای جدید به کنکاش دست بزنند، پس دریدن یکدیگر را چگونه می توان توجیه کرد؟ ...

اگر برای آزادگی ما کافی است که به هم در یافتن هدفی که ما را به هم ارتباط می دهد کمک کنیم، پس باید در جایی به دنبال آن باشیم که همگی ما را به هم مرتبط می سازد. ...

تنها اوست که اگر بر خاک بدمد، می تواند انسان را بیافریند.

دوشنبه 23 تیر 1393 ساعت 09:29  
 نظرات    
 
میثم تقی‌زاده 20:32 دوشنبه 23 تیر 1393
1
 میثم تقی‌زاده
ممنون
بهنام مکسایی 21:29 دوشنبه 23 تیر 1393
1
 بهنام مکسایی
سلام تشکر
امیر یاشار فیلا 03:44 آدینه 27 تیر 1393
1
 امیر یاشار فیلا

با سپاس از سرکارعالی؛
من برگردانِ خوب ِ آقای سروش حبیبی از این کتاب را که سال‌‌ها پیش انتشارات امیرکبیر با نام «زمین انسان‌ها» منتشر کرده بود، خوانده‌ام.
لطف می‌فرمایید بگویید این برش از این کتاب خواندنی را ـ که با نام «سرزمین آدمیان» انتشار یافته ـ چه کسی به فارسی برگردانده و کدام ناشر آن را منتشر کرده است؟
زینب باران 13:45 آدینه 27 تیر 1393
0
 زینب باران
سپاس هستی آفرین بی همتا.
دوست خوبم، جناب مهندس فیلا.
خانم ها: فتانه اسدی و لیلا حدادی. و با عرض پوزش که نام ناشر در خاطرم نیست، البته ترجمه های مرحوم شاملو را ترجیح می دهم که متاسفانه در آن ایام در دسترس نبود.
امیر یاشار فیلا 00:44 یکشنبه 29 تیر 1393
1
 امیر یاشار فیلا


 سپاس‌گزارم. 
همین راه‌نمایی‌تان کارساز است.